درباره وبلاگ

خداوندا آرامشی عطا فرمــــــــــــــا تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی که تفاوت آن دو را بدانم… عاشقان به وبلاگ عاشقانه من خوش امدید.
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 242
بازدید کل : 83286
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


عشق ق ق ق ق
سرنوشت را کی توان از سر نوشت
یک شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, :: 20:44 ::  نويسنده : صالح       

وقتي يه دختر بخاطر يه پسر اشك ميريزه ،
يعني واقعن دوسش داره...

اما ....وقتي يه پسر بخاطر يه دختر اشك بريزه ،
يعني ديگه هيچوقت نميتونه كسيو مثل اون دوست داشته باشه ....

خدااااااااااااااااااااا



چهار شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 22:24 ::  نويسنده : صالح       

هميشه از خودم مي پرسم چرا اونايي كه دم از رفاقت مي زنن
تو لحظه هاي بي كسي قيدتو راحت مي زنن
كاش دوستي آدما مثل دوستي دست و چشم بود
اگه دقت كرده باشيد هر عضوي از بدنمون كه درد ميكنه
اين چشمه كه گريه مي كنه
وقتي چشم گريه مي كنه اين دسته كه بر مي گرده و اشك چشمو پاك مي كنه
يه روز از پريا پرسيدم
نظرت در مورد عشق چيه به نظرت عشق غم داره يا شادي؟
مي دوني چي گفت؟
گفت مرتضي عشق نه غم داره نه شادي عشق فقط انتظاره . . .
من بارها به خودم ميگم
تو طلوع يه دوست خوب هيچ وقت غروبي نيست
پس زندگي كن به خاطر كسي كه دوسش داري
اما از همه اينا كه بگذريم
كاش مي شد به زماني بر مي گشتيم كه تنها غم زندگيمون
شكستن نوك مدادومن يا تركيدن بادكنكمون بود
شايد نقاش خوبي نباشم
ولي تمام لحظه هاي بوي تو بودن رو درد كشيدم
تو نبودي تا ببيني از غم تو چي كشيدم
ديدي تو بازي فوتبال وقتي كسي زمين مي خوره
داور سريع مي دوه و مياد ميگه مي توني ادامه بدي؟
كاش زندگي مثل بازي فوتبال بود
تا زمين مي خورديم يكي ميومد و مي گفت مي توني ادامه بدي؟
من هميشه نگاه مردم رو حس كردم
هميشه مردم با ساكت نگاه كردنشون بهم مي گفتند
خوش به حالش چقد شاده , چقد خندونه
دل مردم چه ميدونه كه من دنياي دردم
آدم تنها نشه نميتونه بفهمه درد تنهايي چيه
البته منظورم از تنهايي اين نيست كه آدما تنهاش بذارن
منظورم از تنهايي از خود دور شدنه .خدا نكنه كسي با خودش تنها باشه
چرا كه ذره ذره داغون ميشه
هميشه ميگن بهترين روزاتو به كسي هديه كن كه تو بدترين روزا كنارت بودن
اما نه تنها تو بدترين روزا كسي كنارم نبوده بلكه اگه بهترين روزي هم داشتم
همونا خرابش كردن



سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 14:25 ::  نويسنده : صالح       


ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است

تو نسیم خوش نفسی ، من کویر خار و خسم
گر به فریادم نرسی ، من چو مرغی در قفسم 
تو با منی اما من از خودم دورم 
چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم

ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است


با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست 
عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست

با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست 
عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست
چگونه فریادت نزنم ، چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهایی 
اگر زمین ویرانه شود ، جهان همه بیگانه شود ، تویی که با مایی

ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است





سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 11:36 ::  نويسنده : صالح       


نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، نمیخواهم  یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش
نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ، نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی…
بودنت را میخواهم ، این که باشی ، اینکه همیشه مال خودم باشی ، نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی مرا به خودت وابسته کنی و بعد مثل یک بازیچه کهنه رهایم کنی
گفتم که قلبم مال تو است ، نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن!
گفتم تو مال منی ، نه اینکه همزمان با هر غریبه ای که دوست داری باش…
گفتم با وفا باش ، نه اینکه در این دو روز دنیا ، تنها یک روزش را در کنارم باش!
نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، بیا و از آب چشمه دلتنگی هایم بنوش
تا بفهمی چه حالی ام ، تا بفهمی خیره به چه راهی ام …
دائم نگاهم به آمدن تو است ، اینکه مال من باشی و خیالم راحت ، اینکه همیشه خورشید عشق در قلبمان بتابد
نمیخواهم در حسرت داشتنت بمانم ، نمیخواهم آرزوی دست نیافتنی زندگی ام شوی ، غرورت را زیر پا بگذار  تا من برایت دنیا را زیر پا بگذارم ، با من باش تا من تا ابد مال تو باشم ، وفادار باش تا آنقدر بمانم تا بفهمی عشق چیست!
نمیخواهم کسی باشم که لحظه ای به زندگی ات می آید و بعد فراموش میشود، نمیخواهم کسی باشم که گهگاهی یادش میکنی ، گهگاهی به عکسهایش نگاه میکنی ، گهگاهی به حرفهایش فکر میکنی تا روزی که حتی اسم او را نیز دیگر به یاد نمی آوری
نمیخواهم امروز عشق تو باشم و فردا هیچ جایی در قلبت نداشته باشم….



سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 11:34 ::  نويسنده : صالح       

یک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند
جلوی ویترین یک مغازه می ایستند
دختر:وای چه پالتوی زیبایی
پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟
وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده
پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟
فروشنده:360 هزار تومان
پسر: باشه میخرمش
دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟
پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش
چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند
دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری
پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه:
مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم
بعد از خرید پالتو هردو روانه پارک شدن
پسر:عزیزم من رو دوست داری؟
دختر: آره
پسر: چقدر؟
دختر: خیلی
پسر: یعنی به غیر از من هیچکس رو دوست نداری و نداشتی؟
دختر: خوب معلومه نه
یک فالگیر به آنها نزدیک میشود رو به دختر میکند و میگویید بیا فالت رو بگیرم
دست دختر را میگیرد
فالگیر: بختت بلنده دختر زندگی خوبی داری و آینده ای درخشان عاشقی عاشق
چشمان پسر جوان از شدت خوشحالی برق میزند
فالگیر: عاشق یک پسر جوان یک پسر قدبلند با موهای مشکی و چشمان آبی
دختر ناگهان دست و پایش را گم میکند
پسر وا میرود
دختر دستهایش را از دستهای فالگیر بیرون میکشد
چشمان پسر پر از اشک میشود
رو به دختر می ایستدو میگویید :
او را میشناسم همین حالا از او یک پالتو خریدیم
دختر سرش را پایین می اندازد
پسر: تو اون پالتو را نمیخواستی فقط میخواستی او را ببینی
ما هر روز از آن مغازه عبور میکردیم و همیشه تو از آنجا چیزی میخواستی چقدر ساده بودم نفهمیدم چرا با من اینکارو کردی چرا؟
دختر آروم از کنارش عبور کرد او حتی پالتو مورد علاقه اش را با خود نبرد



سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 11:21 ::  نويسنده : صالح       


.اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمیدم که می خندومت ولی می تونم باهات گریه کنم اگه یه روز نخواستی به حرفهام گوش بدی خبرم کن........قول می دم که خیلی ساکت باشم اگه یه روز خواستی در بری بازم خبرم کن......قول نمی دم که ازت بخوام وایسی اما میتونم باهات بدوم اما......اگه یه روز سراغم رو گرفتیو خبری نشد..........سریع به دیدنم بیا حتمآ بهت احتیاج دارم.



دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 14:26 ::  نويسنده : صالح       

بخواب آروم عسل بانو
بخواب آروم عسل بانو — ک بی تو ساکته اینجا
ولی راحت شدی انگار
از این بی رحمی ِ دُنیا
بخواب آروم و بی غصه — کی این درد و یادش میره؟!
سکانس آخرت این نیست
کسی جاتو نمی گیره
لالالالا بخواب اما — روزای بی عسل سخته
با پرواز پُراز دردت
بهار از یادمون رفته
.
.
.

بخواب آروم عسل بانو
بخواب آروم عسل بانو — ک بی تو ساکته اینجا
ولی راحت شدی انگار
از این بی رحمی ِ دُنیا
بخواب آروم و بی غصه — کی این درد و یادش میره؟!
سکانس آخرت این نیست
کسی جاتو نمی گیره
زمین ساکت زمان آروم — عسل تو آسمون خوابه
ستارش رفته از امشب
ی جای دیگه می تابه
زمین ساکت زمان آروم — عسل تو آسمون خوابه
ستارش رفته از امشب
ی جای دیگه می تابه
.
.
.

مثل پروانه ها حالا دیگه آزاد آزادی
ب خیلی آدما باعشق دوباره زندگی دادی
لالا گلای سرخ
گلای یاس و بابونه
کی اینو باورش میشه ک تو دیگه نیای خونه؟!
تو قلبت میزنه اینجا
تو عطرت اینجا پیشت
تو اسم پاک و شیرینت صدای زندگی میده
.
.

لالالالا
گلای سرخ
گلای یاس و بابونه
کی اینو باورش میشه ک تو دیگه نیای خونه؟!
لالالالا بخواب
. اما روزای بی عسل سخته
با پرواز پُراز دردت
بهار از یادمون رفته
.
.

تو رفتی اما بخشیدی
نگات زندست نفس داره
واسه تو کمترین پاداش
هزاران بار اُسکاره
زمین ساکت زمان آروم
عسل تو آسمون خوابه
.ستارش رفته از امشب
ی جای دیگه می تابه
زمین ساکت زمان آروم
عسل تو آسمون خوابه
ستارش رفته از امشب
ی جای دیگه می تابه



یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 19:49 ::  نويسنده : صالح       

 

چته رفیق عاشق من چرا سراغ اونکه رفته روداری بازم میگیری؟

اون برنمیگرده پیشت بسه دیگه بهونه گیری

اگه به فکراون باشی یه روزی ازغصه میمیری

بین چه حال وروزی داری

تموم زندگیت شده سه چهارتاعکس یادگاری

منتظریه فرصتی شروع کنی به گریه زاری

این دست تقدیرعزیزمن تو تقصیری نداری

اونوفراموشش بکن اون دیگه عشقتونمی خواد

دیگه مثه قدیما اون سرقراراتون نمیاد

اون حالابایکی دیگه نشسته وبهت می خنده

چشماشو روبه این همه گریه وزاری هات می بنده



18 فروردين 1392برچسب:, :: 16:37 ::  نويسنده :        

صدام كن این دم آخر آخه فردا دیگه دیره

آخه فردا دیگه نیستم كسی جامو ...

خداحافظ كه دلگیرم سراغت رو نه نمیگیرم

ببین گفتم خداحافظ یه كاری كن دارم میرم

یه كاری كن بذار حتی بمونم تو بهم بد كن

پشیمون میشم از رفتن بیا راه منو سد كن

واسه رفتن بگو دیره بگو شب دست و پا گیره

دارم راهی میشم جونم چرا گریه ت نمیگیره

چرا با چشمای گریون میخوای باشم یه سرگردون

پا شو این لحظه حساسه یه جوری منو برگردون

یه كاری كن بذار حتی بمونم تو بهم بد كن

پشیمون میشم از رفتن بیا راه منو سد كن

واسه رفتن بگو دیره بگو شب دست و پا گیره

دارم راهی میشم جونم چرا گریه ت نمیگیره

 



چهار شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : صالح       

 

 

ای کسانیکه مامور دفن من هستید وقتی که من مرحوم شدم مرا در تابوت سیاهی که تاریک تر از تاریکی هاست قرار دهید.

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند که هنوز چشم به راهش هستم

دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بفهمند به آنچه که میخواستم نرسیدم

بر روی قبرم بوته ای از گل بکارید تا در بهاران بوی یار دهد.

بر روی قبرم صلیبی از یخ قرار دهید تا به جای مادرم گریه کند چون من طاقت گریه های مادرم را ندارم

بر روی قبرم چیزی ننویسید تا زود فراموش شوم و موهایم را پریشان بگذارید تا هممه بفهمند که دست نوازش بر سرم کشیده نشده است...
 


 



چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 9:23 ::  نويسنده : صالح       

 

 

دوتا عاشق بودن وکلی حسود؟!






تقصیر همون حسودا بود که الان قصه شده یکی بود یکی نبود...



 
 



دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 20:53 ::  نويسنده : صالح       

تو مقدسي مثل عبادتم تو رو دوست دارم مثل سعادتم

به تو محتاجم و احتياج من

به تو محتاجم و احتياج من عادته نميشه ترك عادتم

تو نماي كامل صداقتي واسه من هميشه در نهايتي

لذت طلاوت يه آيه اي دلنشينه از تو هر حكايتي
با تو همصدا شدن نيت من عشق تو تمام حيثيت من
سايه بلند تو روي سرم حافظ ثبات و امنيت من

مثل نوري نور خالي از غبار مثل خواستن خواستن ديوونه وار

مثل يك عتيقه پاك و بي نظير اما در دست من بي اعتبار

با تو همصدا شدن نيت من عشق تو تمام حيثيت من
سايه بلند تو روي سرم حافظ ثبات و امنيت من

تو براي من عزيزترين كسي گل بي عيبي كه دور از دسترسي

زندگي براي من خواستنيه با تو همصحبت عيسي نفسي

تو گرانبهاترين عتيقه اي از تو غافل نميشم دقيقه اي
تو گرانبهاترين عتيقه اي از تو غافل نميشم دقيقه اي

مثل نوري نور خالي از غبار مثل خواستن خواستن ديوونه وار

مثل يك عتيقه پاك و بي نظير اما در دست من بي اعتبار

با تو همصدا شدن نيت من عشق تو تمام حيثيت من
سايه بلند تو روي سرم حافظ ثبات و امنيت من
حافظ ثبات و امنيت من حافظ ثبات و امنيت من

 

 

 



دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 19:46 ::  نويسنده : صالح       



دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 19:43 ::  نويسنده : صالح       

"اسمم" را سنگی نگه میدارد..

"خودم" را گوری..

و "یادم" را...؟ نميدانم..



شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 21:37 ::  نويسنده : صالح       

 

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ,غلط  ——–  باختم جان در هوای او غلط کردم ,غلط


عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم , عبث —— ساختم جان را فدای او غلط کردم ,غلط


دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ,خطا —— سوختم خود را برای او غلط کردم , غلط


اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود ,بد —— جان که دادم در هوای او غلط کردم , غلط


همچو وحشی جانم رفت در هوای او حیف ,حیف —— خو گرفتم با جفای او غلط کردم,غلط


از برای خاطر اغیار خارم می کنی —— من چه کردم کین چنین بی اعتبارم می کنی


روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو —— گر بگویم گریه ها بر روزگارم می کنی


سوی بزمت نگذرم از بس که خارم کرده ای —— تا نداند کس که چون بی اعتبارم کرده ای


ناامیدم بیش از مگذار, خون من بری —— چون به لطف خویشتن امیدوارم کرده ای



شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : صالح       

مشکلی نیست که عشق ناتوان ازغلبه برآن باشد

دردی نیست که عشق ناتوان از درمان آن باشد

رودی نیست که عشق ناتوان ازبرپایی پل برآن باشد

دیواری نیست که عشق ناتوان ازفروریختن آن باشد

گناهی نیست که عشق ناتوان ازشستن آن باشد

وخلاصه این که عشق می تواندبرهمه چیز پیروز شود...فقط کافیست آنراباورداشته باشی



شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 14:9 ::  نويسنده : صالح       

خــــدایـــــا ؛

هیـــــچ تنهـــــایــــی رو اونقـــــدر تنهـــــا نکــن کــه بــه هــــر بـــی لیــاقتــــی بگــــه :

عشقــــــم
 
 
 

همه میگن چی دیدی توش که عاشقش شدی!!!!!

آخه اینم سواله که میپرسی؟؟؟؟

اگه قرار بود توام ببینی ک تو عاشقش میشدی!!!!!

 

 

 

هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم....

از دستم رفت ب هرچه دل بستم...!!!

 

 

 

لعنت ب اون کسی که.....

وقتی بهش اس ام اس میدی.....

فکر میکنه بهش احتیاج داری...!!!

 

 

 

خیانت است با عدالت؟؟؟مینویسد دوستت دارم و برای دو نفر میفرستد!!!!

 

 

 

فقط غروب جمعه نیست ک دلگیراست.....

کافیست دلت گیر باشد

 

 

 

خیلی سخته عشقتو با کس دیگه ای ببینی بعد بهش اس ام اس بدی... کجایی؟؟؟
بگه تو قلبتم

 

 

 

ب سلامتی خودم ک وقتی عاشق شدم روی سینم خالکوبی کردم.!!جای سرخوبان...!!!

ولی وقتی عشقم ترکم کرد اون خالو سوزوندمو جاش نوشتم زیبا رویان وفا ندارند....!!!!!

کاش در کودکی ب دختران شیر سگ میدادند تا کمی وفادار بمانند...!!!

 

 

 

از من جداشد و گفت کار خداست....!!!

مانده ام مگر خدای او خدای من هم نبود.!!!!!!!

 

 


تو گفتی بازی برد و باخت دارد...!!!

اما من زبانم بند آمد که بگویم...!!!

من با تو بازی نکردم زندگی کردم....!!!!

 

 

 

شنیده ام مادری فرزندش را در خواب خفه کرده!!!!!!!نمیدانم دیگر رفیق بی کلک کیست...!!!!!

 

 

 

به دنبال وبلچری هستم برای روزگار،ظاهرا پایی برای راه آمدن با من ندارد

 

 

 

داربزن...خاطرات کسی را که تورا دور زده//حالم خوب است اما گذشته ام درد میکند

 

 

 

در کنارم نیستی اما به حجم تمام سکوتی که در قلبم جاگذاشته ای به یادت هستم//

 

 

 

بی تو چه حواسم پرت است؟هرکس اسمم را میپرسد نام تورا میگویم

 

 

 

بلافاصله پس از مرگم ....

مرا به خاک نسپارید .....

او عادت دارد دیر بیاید...